رادمهر جانرادمهر جان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

❤ رادمهر ، بهونه زندگی ❤

همدم اینروزهای مامان

سلام همدم این روزهای من .سلام فرشته کوچولویی که این روزها در بیداری تموم وقت من و بابایی رو میگیری و وقتی هم می خوابی دلمون برای شیطونیات تنگ میشه. خیلی وقته فرصت نکردم بیام و وبلاگتو آپ کنم و از شیطنتهای جدیدت بنویسم.اما الان شما خوابیدی و فرصت رو مغتنم شمردم و زود اومدم پای نت. امروز تعطیل بودم و ساعت 10 باباجون یه سر اومد پیشمون و برای پسرک سنگک خور ما سنگک گرفته بود.دست گلش درد نکنه.نمیدونم چرا اینقدر سنگک دوست داری عزیزم.البته موجب خوشحالی منه.باباجون وقتی خواست بره شما پشت سرش بهونه گرفتی و مجبور شدم حاضرت کنم و با بابابزرگ مهربونت رفتی گردش دونفره. خیلی حرف برای گفتن دارم و نمیدونم از کدومش شروع کنم ولی مهمتر از همه را...
29 آبان 1392

همدل با رباب

سلام. خیلی وقته مشغله های کاری و تدریس و تغییر کتب درسی بچه های هنرستان و مهمتر از همه راه رفتن شازده پسرمون فرصتی باقی نمیذاره برای نوشتن در این دنیای مجازی.چون رادمهر فقط دوست داره تو خونه قدم بزنه و ما هم باید مراقبش باشیم که در حین راه رفتن آسیب نبینه.گرچه دلم برای همه دوستای گل وبلاگیمون و نینیهای نازشون تنگ شده ولی چاره ای نیست.خیلی عکس از رادمهر تو لپتاپ دارم و خیلی هم مطلب برای نوشتن.انشالله بعد از این ایام میام و همشو میذارم تو وبلاگش.ولی تو این ایام دل و دماغی برای نوشتن شیرین کاری های پسرکم نیست.فقط اومدم بگم رادمهر 14 ماهه ما در تاریخ 17 آبان 92 همپای دوستای کوچولوش برای لبیک گفتن به امام حسینش (ع) در مراسم شیرخوارگان حسینی شر...
20 آبان 1392
1